loading...
رمان ما
رمان ما بازدید : 812 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (26)

با سلام افتتاح رمان ما .


اولین سایت رمان براساس حروف الفبا.


در اینجا همه وبلاگ های


رمان رمان رمان


رمثل رمان


دنیای رمان و....


همکاری خواهند کرد


با عضویت اسان در اینجا


رمان خود را به راحتی بگذارید.



دیگه نگران مسدودیت و فیلتر شدن نباشید


سایت همیشگی رمان ما....


به زودی شگفت زده خواهید شد..




sara_rm بازدید : 617 دوشنبه 18 خرداد 1394 نظرات (0)

قثط این پست ب خاطر 4 نفری بود که پسندیده بودن.اگه نظر بدین ی دنیاااااااااا خووووششششحال میشم

 

جااااااان مننننن نظظظظظظظر فقط میخوتم بدونم اشکالام جیه رفعشون کنمبغل

rooza بازدید : 826 دوشنبه 11 خرداد 1394 نظرات (0)

سلام من رزا هستم و تازه عضو شدم از نویسنده ها خواهش میکنم رمانی رو که میزارن تا اخر ادامه بدن چون من خودم هم رمان های ناقص زیادی رو دیدم مثل رمان استایل یا عملیات مشترک

irsa-98iams بازدید : 418 دوشنبه 11 خرداد 1394 نظرات (0)

 

 

دودخی دیوونه

کرانه

سارا:وای کرانه قبول شدیم!!!! بگوکجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من:کجا؟؟؟؟

سارا:تجریش!!!!

من:هوراااااا

سارا:وای فوق العاده ست!!

من:اصن حالا که این طور شد،بریم بیرون،شام مهمون من!!!!

سارا:باش!!!!!!!! می گم مامان،باباوسینا بیان.

من:نه توروخدا!!!!!!!! اون داداشتو نگو بیاد!!!!!

سارا:اخه حال میده بگم بیاد!!!!!!!

من باخنده:قیافتو شبی خر شرک نکن !!!!!!!!!! حالا این دفه چون تویی عیب نداره!!!!!!!!

خندیدو رف خونشون

راستی خونشون طبقه پایین بود

*****

وای خدا باورم نمی شه،دانشگاه تجریش قبول شدم

بزارید خودمو معرفی کنم:اسمم کرانه است. 19 سالمه و رشته ی ریاضی می خونم.یه خواهر دارم اسمش کیانا ستو ازدواج کرده اسم شوهرش آرشو یه پسر کوچولوی ناز به اسم کیارش داره!!

یه داداشم دارم که ازم 5 سال بزرگتره به اسم کیوان،وقتی 18 سالش بود رفت امریکا درس بخونه و الان پیش عمم زندگی می کنه!!!!

راستی اولش دیدید بایکی حرف می زدم؟؟؟؟؟؟؟ اون دوستم سارا بود که از اول دبستان دوستیم ومثه خواهرمه.(از بچگی کیوانو دوس داش)

رفتم جلو اینه و شروع کردم به انالیز کردن خودم :هیکلمو دوس دارمو مثه بابربی ام(اعتماد به سقف) چشای درشت ابی تیله ای دارم،لبای قلوه ای،صورت گردوپوست سفید و وقتی می خندم لپام چال میوفته!!!!!!!! موهای طلایی ام دارمو تا کمرم میرسه!!!!!!!!

(ادامه رفتن بهرستوران در پست بعد)

 

 

irsa-98iams بازدید : 247 دوشنبه 11 خرداد 1394 نظرات (0)

 

 

دودخی دیوونه

کرانه

سارا:وای کرانه قبول شدیم!!!! بگوکجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من:کجا؟؟؟؟

سارا:تجریش!!!!

من:هوراااااا

سارا:وای فوق العاده ست!!

من:اصن حالا که این طور شد،بریم بیرون،شام مهمون من!!!!

سارا:باش!!!!!!!! می گم مامان،باباوسینا بیان.

من:نه توروخدا!!!!!!!! اون داداشتو نگو بیاد!!!!!

سارا:اخه حال میده بگم بیاد!!!!!!!

من باخنده:قیافتو شبی خر شرک نکن !!!!!!!!!! حالا این دفه چون تویی عیب نداره!!!!!!!!

خندیدو رف خونشون

راستی خونشون طبقه پایین بود

*****

وای خدا باورم نمی شه،دانشگاه تجریش قبول شدم

بزارید خودمو معرفی کنم:اسمم کرانه است. 19 سالمه و رشته ی ریاضی می خونم.یه خواهر دارم اسمش کیانا ستو ازدواج کرده اسم شوهرش آرشو یه پسر کوچولوی ناز به اسم کیارش داره!!

یه داداشم دارم که ازم 5 سال بزرگتره به اسم کیوان،وقتی 18 سالش بود رفت امریکا درس بخونه و الان پیش عمم زندگی می کنه!!!!

راستی اولش دیدید بایکی حرف می زدم؟؟؟؟؟؟؟ اون دوستم سارا بود که از اول دبستان دوستیم ومثه خواهرمه.(از بچگی کیوانو دوس داش)

رفتم جلو اینه و شروع کردم به انالیز کردن خودم :هیکلمو دوس دارمو مثه بابربی ام(اعتماد به سقف) چشای درشت ابی تیله ای دارم،لبای قلوه ای،صورت گردوپوست سفید و وقتی می خندم لپام چال میوفته!!!!!!!! موهای طلایی ام دارمو تا کمرم میرسه!!!!!!!!

(ادامه رفتن بهرستوران در پست بعد)

 

 

parno75 بازدید : 144 دوشنبه 11 خرداد 1394 نظرات (0)

خلاصه:یه دختر شیطون و بازیگوش به اسم پرنو که برای پرستاری از یه بچه به یه خونه میره تو شمال شهر تو همسایگی اون خونه یه پسر مغرور زندگی میکنه به اسم آرشام که با پرنو سرناسازگاری داره کل کلا و اذیتای این دوتا  و در اخر اتفاقات تلخی که میفته...

این داستان طنز و عاشقانه ست...

parno75 بازدید : 294 یکشنبه 10 خرداد 1394 نظرات (0)

یه دختر شیطون به اسم پرنو یه پسر مغرور و لجباز به اسم آرشام...کی فکرشو میکرد این دوتا عاشق هم بشن...عشقی که خیلیا بهش میگن عشق ممنوع...

داستان ژانر طنز_عاشقانه داره و

parno75 بازدید : 168 جمعه 08 خرداد 1394 نظرات (0)

سلام من یه تازه واردمو میخوام برای اولین بار رمانمو اینجا بنویسم به حمایتتون احتیاج دارم.

 

خلاصه: داستان درباره ی دختری به اسم پرنو هست که تو یه خانواده فقیر زندگی میکنه. اون  درگیر یه عشقی میشه که خیلیا بهش میگن عشق ممنوع تو گیرو دار این عاشقی مشکلات زیادی براش پیش میاد که داستان رو جذاب میکنه...

تعداد صفحات : 20

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار
    آمار سایت
  • کل مطالب : 198
  • کل نظرات : 122
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 205
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 39
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 364
  • بازدید سال : 6,615
  • بازدید کلی : 515,467
  • کدهای اختصاصی